عیدتون مبارک :)

ساخت وبلاگ
عجیب با کوه های آتش فشان همزاد پنداری می کنم این روزها.. کوهی هستم با ظاهری آرام اما درونی مشوش... کوهی که به جای مواد مذاب از حس های عجیب پر شده است.. حس قاصدکی دارم که با باد، بی اختیار در آسمان می رقصد و به بی نهایت عمیق آینده اش می اندیشید... حس نسیمی که پشت پنجره های بسته سرکوب می شود...  حس کوچه ای که هنوز عطر تن پاییز در آن نپیچیده و درختانش دست از نفس کشیدن بر داشته اند... حس عطر شکوفه ای که در زمستان، یخ زده .. حس دریایی که موجهایش را در خود خفه می کند به جای این که برای بوسه زدن ساحل، رهایشان کند...  من حس ابری را دارم که بغض کرده، اما نمی گرید. حس غنچه ای که شکفته اما نمی خندد.... حس مجنونی که عاشق است اما دیوانه نیست ... حس ناخدایی که می داند کشتی اش به گل نشسته اما با تمام وجود فریاد می زند:" بادبانها را بکشید، حرکت می کنیم" من حس کلمه به کلمه ی شعر های نانوشته ام، حس عقربه هایی که به سختی جلو می روند... حس پلنگی که خود را از ماه پنهان می کند و حس ماهی که ناامیدانه در آسمان جولان می دهد. حس حرف هایی که تا به گلو می رسند. خشک می شوند و بغضی از سنگ می سازند ... حس ... دما عیدتون مبارک :)...
ما را در سایت عیدتون مبارک :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mse-noghteg بازدید : 82 تاريخ : دوشنبه 20 دی 1395 ساعت: 2:56

صدای برخورد مداوم کفش های زن مضطرب روبرو با پارکت های کف سالن عصبی ترم می کند. به او خیره می شوم که برای هزارمین بار ساعتش را چک می کند، بعد از  چند ثانیه سنگینی نگاهم را حس می کند و سرش را بالا می آورد. حوصله ی تعبیر نگاهش را ندارم. صدای برخورد کفش زن هنوز در سرم اکو می شود. هندزفری ام را در گوشم می گذارم، صدای پاییزی ترین مرد دنیا در سرم می پیچد: "زندگی یک چمدان است که می آوری اش، بار و بندیل سبک می کنی و می بری اش، خودکشی مرگ قشنگی که به آن دل بستم..." اینجا نشسته ام و تا چندی بعد کارتی را دریافت می کنم که هویتم را نشان می دهد. نشان می دهد من هنوز یکی از هفت ملیارد و اندی انسانی هستم که هنوز نفس می کشند... لحظه ای به خود نهیب می زنم: " واقعا هنوز زنده ام ؟! هنوز نفس می کشم ؟! آدم های زنده نفس می کشند راه می روند حرف می زنند ، می نویسند، پس هنوز زنده ام..." نفسی از آسودگی می کشم... آینه ام را از کیفم در می آورم تا بیشتر مطمئن شوم... به چشمانم خیره می شوم، زنده ام پس چرا چشمانم انقدر بی رمق اند؟!  دوباره ادامه می دهم"  آدم های زنده امید دارند ، عاشق اند، حس دارند، می خندند، منتظر بهار عیدتون مبارک :)...
ما را در سایت عیدتون مبارک :) دنبال می کنید

برچسب : کارت ملی هوشمند,کارت ملی هوشمند پیگیری,کارت ملی گم شده, نویسنده : mse-noghteg بازدید : 50 تاريخ : دوشنبه 20 دی 1395 ساعت: 2:56

باد، از پنجره های بسته درون اتاق نفوذ می کند و عطرت را در سرتاسر روزهایم می پیچاند  و من مدام در هراسم اینم  که مبادا باد آورده را، باد ببرد...   آخر می دانی، باد، موجود لجوج قدرت مندی است که همیشه همه ی بهترین هایم را با خود می برد برگ برگ زرد خاطراتمان را،  شعرهایم را،  عطرت را...   می دانم، تو را هم باد برده است  وگرنه تو که اهل رفتن نبودی... :( پ.ن: بغض آسمان شهرمان بالاخره ترکید... چه کسی فکر می کرد این همه درد در دلش جمع کرده باشد...  عیدتون مبارک :)...
ما را در سایت عیدتون مبارک :) دنبال می کنید

برچسب : باد بوی تو را می آورد,ز باد بوی تو را خواستم,یاد باد آنکه تو را میکردم, نویسنده : mse-noghteg بازدید : 40 تاريخ : دوشنبه 20 دی 1395 ساعت: 2:56

اسکرین موبایل را روشن می کنم و غمگین به عدد ۱۷ بالای صفحه خیره می شوم  "گل پونه های وحشی دشت امیدم... وقت سحر شد... خاموشی شب رفت و فردایی دگر شد من مانده ام تنهای تنها... من مانده ام تنها میان سیل غم ها" دلم می خواهد همراه خواننده داد بزنم و به همه عالم بگویم.. خسته ام از تظاهر به قوی بودن..دلتگم  دلم می خواهد این را با تمام وجود جار بزنم اما با شرایط فعلی فقط آرام لب می زنم. با وجود نور قرمز کم جان ،تقریبا فضای اتوبوس غرق تاریکی است، اکثر مسافران خوابند و آهنگ دلفریب راننده بامزه به جای همه ی مسافران هیاهو برپا می کند... سرم را به پنجره می گذارم و به تاریکی مطلق واقعی بیرون خیره می شوم...افکار بی انتهایم مثل یک جادوگر زشت، با زگیل بزرگی در گونه چپش، به من پوزخند می زنند...  برای هزارمین بار در سرم می چرخند " یک سال دیگر گذشت... یک سال... در طول پلک زدنی... چه کردی؟!... چه یادگرفتی؟! چه یاد دادی.. چقدر رسیدی؟ چقدر خرگوش وار با غرور به خواب ساختگی رفتی؟ چقدر کنار بقیه بودی؟ چقدر خودت بودی ؟!چقدر..."  و دوباره جادوگر، پیروز این جنگ تن به تن است... دفترم را در می آورم تا شاید میان کلم عیدتون مبارک :)...
ما را در سایت عیدتون مبارک :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mse-noghteg بازدید : 50 تاريخ : دوشنبه 20 دی 1395 ساعت: 2:56

(سرم را از حصار دست هایم در می آورم) +من دیگه خسته شدم واقعا کشش این یکیو ندارم... - اشکال نداره اینا همش امتحانه + هنوز دی نشده که هی امتحان سخت سخت از من می گیره.. (لجوجانه به آسمان خیره می شوم) - مگه امتحاناش شب و روز، دی و بهمن داره؟! (لحظه ای سکوت و دوباره ادامه می دهد)  به نفس کشیدنت گوش بده... هر یه دونش یه امتحانه... به پا مردود نشیا! پ.ن: اگر این هفته لعنتی تمام شود.... عیدتون مبارک :)...
ما را در سایت عیدتون مبارک :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mse-noghteg بازدید : 49 تاريخ : دوشنبه 20 دی 1395 ساعت: 2:56

حاضرم، زمان را متوقف کنم...

تا سه نفری کنار هم بنشینیم و به خنده های هم، بخندیم
بی خیال تمام صفر درصد های آزمون 
؛)

ادامه مطلب
عیدتون مبارک :)...
ما را در سایت عیدتون مبارک :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mse-noghteg بازدید : 33 تاريخ : دوشنبه 20 دی 1395 ساعت: 2:55

سر خوشانه به  فکر پلیدم پوزخند می زنم و از جا بلند می شوم. به لطف زن حجیم جلویی ام،  چند ثانیه وقت دارم تا وقتی او به سختی کارت می زند، چشمانم را در آینه ی کثیف و بزرگ چک کنم. مثل غواصی در اعماق اقیانوس بی انتها، چیزی جز سیاهی نمی بینم... بالاخره نوبتم می شود و کارت می زنم.پایم را از اتوبوس زشت و بدقواره بیرون می گذارم. باد سیلی شلاق واری در صورتم می نوازد... دستم را روی گونه ام می گذارم و آرام می گویم: "وقتی با خودت هم لج می کنی همین می شود..."بی خیال دستانم را در جیبم می گذارم و دور و اطرافم را از نظر می گذرانم... چندان برایم غریبه نیست... انگار صدای بوق ماشین ها و تمام عقربه های مغازه ی ساعت فروشی، باعث می شود سرم بیشتر گیج برود. کلافه هندزفری ام را گوشم می  گذارم و آهنگ بی کلامی پخش می شود. بند کوله ام را محکم می گیرم و راه می افتم... به این فکر می کنم کاش قطعه ای وجود داشت که فقط سکوت بود... نه خواننده ای، نه آهنگی و نه حتی زیر صدایی... قطعه ای که اگر پخش شود آدم را در خلسه ی عمیق و شیرینی فرو ببرد...طوری که نه صدای ماشینی بشنود، نه تیک تیک عقربه های ساعت را...لابد نام کارم دیوانگ عیدتون مبارک :)...
ما را در سایت عیدتون مبارک :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mse-noghteg بازدید : 38 تاريخ : دوشنبه 20 دی 1395 ساعت: 2:55

یلدا یعنی یک شب سرد به پای پاییز بیفتی و التماسش کنی که نرود، و او مثل زنی لجوج تمام برگ های زردش را جمع کند، چمدانش را در دست بگیرد و بی رحمانه، برود و از راهی که رفته سوزی سرد تا مغز استخوانت بپیچد؛ اما تو مصمم به خود قول بدهی که تا آمدن دوباره اش، عاشق می مانی... "یلداتون مبارک" |به قول عزیزی : شادی هاتان به بلندی یلدا...| __________________________ + دوباره آسمانمان شروع کرده به گریه گریه کردن ... خداحافظی برای همه مان سخت است ... :(( عیدتون مبارک :)...
ما را در سایت عیدتون مبارک :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mse-noghteg بازدید : 36 تاريخ : دوشنبه 20 دی 1395 ساعت: 2:55

من واقعا خودم نیستم. همه چیز تغییر کرده... یحتمل دارند ذهنم را کنترل می کنند. شب ها که در تاریکی کابوس هایم غوطه ورم، آرام می آیند و کدهای مزخرفشان در مغزم جا می دهند ، یک لبخند شرورانه ی مرموز میزنند و بعد دوباره می روند... و من حالا چیزی نیستم جز یک ربات برنامه ریزی شده مفلوک... صبح می شود، چشمانم را باز می کنم،   دقایقی بعد در گوشه ای ترین صندلی سالن مخوف، می نشینم و با کفشم روی زمین ضرب می گیرم... طبق برنامه شان همه ی برگه که پر شد نفس عمیق می کشم و بیرون می آیم... سرگیجه دارم به خانه که می رسم کتاب را باز میکنم در سطر به سطرش گم می شوم  ساعاتی می گذرد  شب بر آسمان سایه می اندازد،  چشمانم که درد می گیرد دوباره روی تخت دراز می کشم... با لالایی نخراشیده عقربه های ساعت به خواب می روم و آنها دوباره می آیند و دوباره و سرم پر می شود از کد های لعنتی  و دوباره صبح  و برگه های تا خرخره پر و سرگیجه  و خط به خط کتاب  و شب  و آنها... - دقیقا دو تای دیگرشان مانده...  - امروز قیافه ام شبیه جوکر ها بود... نمی توانستم لبخند بزنم...یک امتحان عربی مسخره و این همه بدبختی... خدای من  :( عیدتون مبارک :)...
ما را در سایت عیدتون مبارک :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mse-noghteg بازدید : 33 تاريخ : دوشنبه 20 دی 1395 ساعت: 2:55

می شود آقا آن وقتی که روبروی گنبد طلایی ات خودم را گم می کنم؛ کبوتری بشوم که مامن آرامشش همین گنبد زرد رنگ شود؟ می شود پرواز کنم و از تیرگی های این دنیا دور شوم؟ می شود دلم را جایی به پنجره فولادت گره بزنم؟ و با تمام بدی هایم، تو بشوی ضامن آهوی خسته دلم؟ می شود آقا؟ پ.ن: لطف و نظر خود آقاست این سفر، شوق دست یافتن به چنین آرزوهایی، در ظرفیت کلمات نمی گنجند :) دعا گویتان هستم :) عیدتون مبارک :)...
ما را در سایت عیدتون مبارک :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mse-noghteg بازدید : 17 تاريخ : دوشنبه 20 دی 1395 ساعت: 2:55